سخنان زيگموند فرويد
سخنان زيگموند فرويد
خود (ego)، ارباب خانه ي خودش نيست.
آدم اكراه دارد كه بگويد نيت «شاد بودن انسان» در برنامه «آفرينش» جايي نداشته است.
بيشتر مردم علاقه چنداني به آزادي ندارند، چون آزادي مستلزم و در بر گيرنده ي مسئوليت است و بيشتر مردم از مسئوليت واهمه دارند.
زماني دراز نگرانيم كه چگونه زنده بمانيم، سپس خود را دل مشغول چگونه نمردن مي كنيم؛ اين است تمايز هوشمندانه.
رابطه ي بين خود (ego) و نهاد (id) را مي توان با رابطه ي بين سوار و اسب مقايسه كرد. اسب، تامين كننده ي انرژي و سوار، هدف گذار و راهنما است.
پرسشي كه هرگز بدان پاسخ داده نشده است و خود من نيز با وجود سي سال پژوهش و مطالعه براي آن پاسخي نيافته ام اين است كه «خواسته ي زنان چيست؟»
عواطف و هيجانها مجموعه اي گسترده از دريافت هاي حسي ما مي باشد كه در شرايطي خاص، آن را تجربه مي كنيم و در فرايند رفتاري ما تاثير بسزايي دارند.
لطيفه ها در حقيقت به اين دليل ساخته مي شوند كه مايه ي شادي ديگران گردند و چيزي را كه پيش تر پنهان بود- يا ابراز نگرديده- بيرون بياورند.
ناخودآگاه هريك از ما به ناميرايي خود يقين دارد.
همه ي انسانها ارزش دوست داشتن ندارند.
ادامه مطلب